فرهنگ امروز: سیامک شمس (پژوهشگر و عضو بنیاد فردید): با آنکه تفکر غریب است و خلاف آمد عادت، اما اصالتاً راه خود را باز میکند و تاثیرش را همچون امواج پیوسته بر جای میگذارند. تفکر، تاریخی است و از این جهت، حیات طیبه دارد. لذا، تفکر حقیقی و حقیقت تفکر یکی است و اصالت فکر، ضامن بقای آن است. این اصالت اشاره بر آن دارد که تفکر بیتکلف است، گوش دادن به ندای وجود است و یافت حضوری است.
اقبال به تفکر و غفلت از آن هم تاریخی است. از این جهت، ظهور یک تفکر حادثهای است در تاریخ اندیشه یک قوم و نشانه آن که فکر اصیل موجب تعالی و نجات است و ورشکستگی فکری با هیچ خذلانی قابل قیاس نیست.
متفکر اصیل کمیاب است و زندگیش، همان تفکر او است. استاد سید احمد فردید، متفکر اصیل بود. چنان که تفکرش نابهنگام و شخصیتش نامکرر بود. کسی بود که تقدیر تاریخی ما را رمزگشایی کرد و درصدد برآمد تا تمنای اصالت را در دلها بیدار کند، چنان که دیگر فرار از حق و حقیقت و فراز از ذات اصیل انسان در کار نباشد، مسایلی مانند سنت و تجدد، جهانی شدن، بشر انگاری، دنیوی شدن دین و بسیاری مباحث دیگر را او طرح کرد برای نخستین بار. همانگونه که مبحث تجدد متأخر را هم او در محافل فکری عنوان کرد و اگر اصطلاح غربزدگی به وفور بر سر زبانها افتاده، از آن است که او خطر بزرگ برای ایران را خطر غربزدگی دانسته و گفته است که: (غربزدگی یعنی پذیرش قهری فرهنگ و تمدن غرب و پیروی بیچون و چرا از آن، بدون رشد خود آگاهی حکمی است. علاوه بر اینها، راه فهم پدیدارشناسی در ایران را هم او باز کرد.
فردید خطر بزرگ ایران را خطر غربزدگی دانسته و گفته بود که غرب زدگی یعنی پذیرش قهری فرهنگ و تمدن غرب بی چون و چرا
فردید که بزرگی، دانایی، ملامت گری، تواضع و معلمی را با هم داشت، مطالب بس مهمی را مطرح کرد که در سطح عالی درک احوالات تاریخی بود. از این منظر، طنین تاریخی تفکر فردید، معنوی و فطری است و تفکر او تمهیدی است برای پس فردا چون در آن ذوق حضور هست و تذکر و پرسش و انس.
طریقت فردید از سیر و سلوک او نشات میگیرد که ذاتاً غیر از راه و رسم پژوهش حصولی علمی امروزی است. طریقتی مبتنی بر دیدار بینی و زندآگاهی و سیر از ظاهر به باطن که خود را در کلک تفکر و شیوه بیان او آشکار میسازد. این طریقت مشعر به این معناست که نجات وقتی است که بشر بگذرد از عهد فلکی و برود به عهد الست و پیمان قدیم بگذرد و به آنجا برود که انسانیت و عین ثابت او قرار دارد، به رواق وجود. شرط این رجعت، مردن در بشریت و زنده شدن در انسانیت است.
سیر فکری فردید از اقسام اربعه حکمت به سوی حکمت و تفکر انسی بود. وی معتقد بود که در پناه یک اسم و یک فکر که همان حکمت انسی است میتوان پرسید فلسفه چیست؟ علم چیست؟ تکنیک چیست؟ و غربزدگی چیست؟
فردید، غربزدگی را در حاق نظر چنان طرح کرده است که ظاهر بدون باطن و باطن بدون ظاهر در آن نمیبینیم. او از: (غربزدگی و بحران حوالت تاریخی جهانی آن در روزگار نیست انگار مکر لیل و نهار زده کنونی) سخن گفته و غربزدگی و نیست انگاری را یکی دانسته و متذکر شده است که بر حسب این تقدیر، انسان دانسته و ندانسته خود را دایر مدار عالم میداند و با عقل خود بنیادش که عقل دوراندیش ظاهرنگر است به خود و اهوائش اصالت میدهد. در نظر فردید، غربزدگی یونان زدگی است و حوالت تاریخی کره ارض. مدار آن هم بر خود اثباتی و مائی و منی است.
فردید، شناخت غرب را مقدم بر نفی غرب میدانست و معتقد بود که غربزدگی، ظهور وجهه غربی وجود آدمی است در غیاب وجهه شرقی وجود او. در این وضع، هم حقیقت پریروز نهان است برای بشر و هم حقیقت پس فردا. از آنکه غروب حقیقت در جان آدمی است و شروع عظیمترین مصیبتها. او، طرح مسئله غربزدگی را مستلزم طرح مسئله وجود میدانست و بر آن بود که هر چند غربزدگی لوازم و تبعات سیاسی دارد، اما صرفا یک مسئله سیاسی نیست که بتوان با قیل و قال و تبلیغات بر آن فائق آمد. مبارزه با غربزدگی وقتی ثمربخش است که توام با تزکیه و دل آگاهی باشد و آنکه میخواهد که بیاید در این راه ، باید بداند اول دفعه غربزدگی چیست و سپس با خود چون غربزدهای بجنگد.
در دور غربزده، وجود و موجود از هم دور تمیز داده نمیشوند ، در این دور مقصد اعلایی نیست. چنان که در غرب هم، واقعیت با قطع نظر از حقیقت در همهجا مطرح است.
فردید تاریخ را ادواری میدانست و تلقی دوره جدید را از تاریخ انگاری خطی را مردود اعلام میکرد. او در مقابل دینداری، کیشداری را قرار میداد و در مقابل ملل، نحل را و نمونه بارز اهل هوا و نحل را هم اقوام امروز غربی میدانست که در یک شبه عالم مصنوعی و در یک تمدن ضد معنوی و غیر وحیانی زندگی میکنند و سایر اقوام را به دنبال خود میکشانند.
فردید تاریخ را ادواری میدانست و تلقی دوره جدید را از تاریخ انگاری خطی را مردود اعلام میکرد. او در مقابل دینداری، کیشداری را قرار میداد
فردید در طرح مسئله غربزدگی، غربیها را مستقر در کانون غرب و ما را در حاشیه و پیرامون آن میدانست حاشیهای که عین ناامنی است و ما را از جایگاه تاریخ معنوی خود بیرون میراند، از جایگاه امانات دینی و ودایع اصیل فرهنگی و هرگونه تحول در آینده.
غربزدگی، زوال ملتها است، چون که همه تاریخها را تسخیر و مسخ و نسخ و فسخ میکند به پایانش و مانع از آن میگردد که بیاید انسان خود را به شناسایی.
انسان تنها موجودی است که دو عالم دارد، عالم اصیل انسانی و عالم غیرانسانی، غربزدگی، عالم غیرانسانی است و غیر حقیقی اکنون، زمان غربزدگی مضاعف است و غربزدگی یعنی نحله زدگی، آشفته بازار، قیل و قال و جار و جنجال. زیرا، وحدت کلمه در آن نیست و وحدتش، عین تفرقه است و فرار از هم.
غربزدگی، مسدود بودن ساحت سلامت است. و آن از الحاد است، الحاد در آیات و الحاد در اسماء فردید متذکر بود که غربزدگی با استعمار و لوازم آن نیز همزاد و همراه بوده است، اما نکوهش از غربزدگی مستلزم ستایش دوره پیش از مشروطه و آرزوی خام بازگشت به گذشته نیست. هیچ چیز به گذشته باز نمیگردد، چون در تجلی تکرار نیست. بازگشت به پریروز سپری گشته نیز امکان ناپذیر است، چون سیر اسماء به طرف پس فردا است و اشاره تاریخ به حقیقت پریروز محالی و پس فردای امکانی است.
فردید مسایل عصر را هر بار جامعتر و عمیقتر مطرح میکرد و متذکر میشد که باید بکوشیم تا هر چه بیشتر خودآگاهی و دلآگاهی پیدا کنیم، تا حوالت دو هزار و پانصد سال تاریخ قارغه زدگی را نسخ کنیم و این ممکن نیست مگر آنکه بازگشت هر چیز به اسم اصیل حقیت و اصل ذات انسان باشد. او معتقد بود که متافیزیک در کثرت بینی و فقدان فکر و ذکر تمام شده و کسی که در متن متافیزیک است، نمیپرسد که متافیزیک چیست. با این حال در مرتبه تفکر فلسفی، امکان خودآگاهی و گذشتن از فلسفه وجود دارد. اما در مرتبه علوم انسانی و تکنولوژی دیگر سوال اساسی و فکر وجود ندارد و امکان نجات بسیار سختتر است.
اساس فکر فردید، علم الاسماء است و او نظر به ظهور و خفای حقیقت در ادوار پنجگانه تاریخی یعنی پریروز، دیروز، امروز، فردا و پس فردا دارد. این فکر با آنکه غریب مینماید، مایهاش در بینش قدیم ایران و حکمت دوره اسلام است. از این دورتر سابقه اسماء در هند است. چنان که قبلاً ادوار و اکوار تاریخی در هند آمده و در متن دیانت هندوهاست.
اساس فکر فردید، علم الاسماء است و او نظر به ظهور و خفای حقیقت در ادوار پنجگانه تاریخی یعنی پریروز، دیروز، امروز، فردا و پس فردا دارد
تاریخ اسلام، تاریخ اسماء است و طرح اسم، در قرآن، الله اسم ذات حق است و اصالت با اسم اعظم الله و اسماء حسنی است. از اینجا، تلقی اسماء در تصوف نظری اسلام بسیار برجسته است و وجه تاریخی این معنا را منعکس میسازد.
درک متعال اسماء، درک تاریخی آنهاست. با آنکه این معنا در تصوف نظری اسلام بوده و اهمیت اساسی داشته، اما حوالت چنان که به تفضیل تا روزگار حاضر، طرح نشده است فقط در این دوره است که سیداحمد فردید با نظر به حکمت انسی آن را مطرح ساخته و از وجود گوناگون بررسی کرده است. او دریافت که وقت یابی در گرو اسم شناسی است و تنها با غلبه اسماء بر جان و دل انسان است که این امر تحقق مییابد. در اینجا نیز همه مطالب فردید نو است و آراسته معنا و چون در آنها درک قلبی هست و ذوق حضور، هرگز کهنه نمیشود. او، ماهیت را برد به اسماء و اسماء را تاریخی کرد و در فوق، وجه را قرار داد. معتقد بود که سیر اسماء به سوی پس فرداست و زمان مقتضی آن است که در پایان تاریخ، انسان بازگردد به اصل اسم، اسمالاسماء یا اسم اعظم .
از لوازم ذات انسان است که مظهر همه اسماء است. اما، انسان ممکن است همین حقیقت را هم فراموش کند و مظهر اسم مضل گردد، یعنی بازگردد به خویشتن خویش و طاغوت نفس. در این حال، او الحاد در اسماء دارد و اصرار در فلکزدگی خود. همین انسان، در جایی دیگر میتواند مظهر اسم لطف حق قرار گیرد، تا جایی که فلک و زمانه خود بنیاد را با عشق و محبت و توحید براندازد.
در تفکر سیداحمد فردید، اسماء با زمان تلازم دارند و علم الاسماء تاریخی است. یعنی او به اسمشناسی تاریخی قائل و معتقد است که ما اسماء را فراموش کردهایم، چون غربزدگی در دوره اسلامی حجابی کشیده است بر روی اسماء. بدین معنا، غفلت از ادوار و اکوار تاریخی یعنی غفلت از تذکر به اسماء و تجلی اسماء در تاریخ، فردید، اسمشناسی را خودش اصطلاح میکند و میگوید به حقیقتی بازگشته است که بر حسب حوالت، در نوبتهای گوناگون تاریخی و مخصوصاً در دوره اسلامی مکتوم و محجوب مانده است.
در تفکر سیداحمد فردید، اسماء با زمان تلازم دارند و علم الاسماء تاریخی است
در نظر او، ظهور اسم یعنی حکومت اسم و حکومت اسم یعنی تاریخ، او، اسم و کلمات اساسی را ریشهیابی میکرد گاهی به اصل کلمات در زبانهای قدیم میرفت و معنای لغوی کلمات را با توجه به ریشههای مشترک توضیح میداد و تأکید داشت که اسمشناسی با ایتمولوژی اشتراک لفظی و معنوی دارد. اتیمولوژی به معنی حقشناسی و هستیشناسی است علم اشتقاق را نیز اتیمولوژی گفتهاند.
تفکر فردید به معنایی، اسمشناسی و اتیمولوژی است او، وجه تسمیه و اسم را با هم ارتباط داده و گفته است که کلمات منوط به سابقه تاریخی و اسماییاند. در گذشته، کلمات را در جای خود و در معنای حقیقیشان استفاده میکردند. اما در سیر تاریخ تفکر، زبان دچار تحولاتی شد. کلمات از ریشههای اولیه مشتق و در تعابیر و اصطلاحات و مفاهیم مجازی و حقیقی به کار برده شدند. این تحولات زبان در دورههای مسخ موجب فراموشی اصل معانی و انحطاط تفکر در عالم شد. امروز مسئله پرسش از زبان و رفتن به ریشههای اصیل کلمات مطرح شده است. تا تفکر امکانپذیر گردد و خودآگاهی حاصل شود که تاریخ هر قوم در زبان آن قوم است.
با اتیمولوژی در طریقت زبان است که حجاب از روی کلمات برداشته میشود و حقیقت تجلی و ظهور مییابد. اسمشناسی ما را متوجه میسازد که زبان از لوازم ذات انسان است، اما، زبان انسان میتواند اصیل باشد یا نباشد. بنابر این، در تمام موارد، لوازم ذات انسان به او جهت میدهد.
همه سخن فردید، یک سخن است و از او گفتن هم یک سخن. فردید آن نکته که اصل بوده و ناگفته بمانده را میگوید. این امر یک حادثه و یک منقلب تاریخی است در تقدیر یک ملت. فردید، متفکر اجمال است و از او گفتن هم جز به اجمال ممکن نیست. او، دامن از کثرت برکشیده و به اجمال بعد از تفصیل رسیده است. تفکر فردید، نو است چون که طریقتش با روز از نو، روزی از نو آغاز گشته و ادامه یافته است.
فردید ضمن اشاره به هیدگر و مسئله وجود میگوید: (برای هیدگر خدا متعالی است، حتی از زمان باقی. وجود خدا یعنی وجودی که اگر خدا نبود، وجود نبود. نسبت وجود به خدا اضافه است چنین است وقت خدا. دهر خدا یعنی آن ذات غیبی که دهر از تجلیات آن است. ولی ذات خدا متعالی است از دهر و از وقت و از زمان باقی، تا چه رسد به وجود و تا چه رسد به موجود.)
در نظر فردید، بازخوانی و بازاندیشی یعنی تحقیق در امور با ذکر و فکر، نظر او در مورد دین، فلسفه، علم، تکنولوژی، هنر، زبان، اتیمولوژی، زند آگاهی و علوم انسانی معنای بسیار عمیقی دارد و نیازمند مطالعه و طرح مجدد است.
نظر فردید در مورد دین، فلسفه، علم، تکنولوژی، هنر، زبان، اتیمولوژی، زند آگاهی و علوم انسانی معنای بسیار عمیقی دارد
فردید که فکر انسی داشت، دردمند بود به دردمندی اسلامی ، تفکرش، تذکر کل مطلق بود و طریقتش، تعظیم ربانی او در ساحت تفکر بود، متذکر راز وجود و از آن ممتاز که نگفتهها و نیندیشیدههای تاریخی این قوم را در نظر آورد و سخن از چیزهایی گفت که در سخن اهل فکر دورههای گذشته ناتمام و مسکوت بود.علاوه بر آن، چنان با معارف قدیم و جدید توام مانوس بود که علاوه بر فکر شرقی و غربی، نحلههای فکری متجدد را هم میشناخت به دقت و تنها کسی بود در این ملک که اصول و فروع معارف غربی را بشناخته بود به حکمت و تفکر را قلبی و قالبی و قلابی میدانست، فردید، آموزگار طریقت رندی بود، آغازگری بزرگ که تفکر معنوی آینده، مجزا از فکر او و راه نخواهد بود. این امر، زین پس، یک حوالت تاریخی است.
منبع: فارس
نظر شما